گزارش خطا در معنی کلمه 'incision'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شكاف‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چاك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. deep | small, tiny | abdominal, etc. | surgical VERB + INCISION make The surgeon made a small incision in the patient's cornea.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :