گزارش خطا در معنی کلمه 'indebted'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مدیون

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بدهكار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رهین‌ منت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ممنون‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مرهون‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مدیون‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. feeling grateful to sb VERBS be, feel | remain ADV. deeply, greatly, much, profoundly PREP. to I am deeply indebted to all the doctors and nurses who treated me. owing money to sb VERBS be | remain ADV. heavily, highly, severely The company is heavily indebted. highly indebted countries PREP. to indebted to the bank

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :