گزارش خطا در معنی کلمه 'inducement'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: انگیزه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: موجب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كشش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مسبب‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: وسیله‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. big, massive, powerful, strong | sufficient | extra, further | positive | cash, financial VERB + INDUCEMENT offer (sb/sth as), provide (sb/sth as) The higher payments were offered as an inducement. | receive PREP. ~ for The reduced tax is a major inducement for first-time buyers. | ~ to an inducement to crime and violence inducements to employees

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :