گزارش خطا در معنی کلمه 'inert'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ساكن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نا كار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فاقد نیروی‌ جنبش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بیجان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: راكد

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بیروح‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, lie, remain | become ADV. completely She lay completely inert on her bed. | relatively | chemically chemically inert radioactive waste

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :