گزارش خطا در معنی کلمه 'infer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: استنباط‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (زع‌)

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: استنتاج‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پی‌ بردن‌ به‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb imply: You infer that I can not do that.

Simple Definitions

2 general:: verb surmise: I infer you wish to go now.

Simple Definitions

3 general::   verb ADV. reasonably VERB + INFER can/could | be possible to | be difficult to, be hard to It is difficult to infer anything from such scanty evidence. | be reasonable to | be wrong to PREP. from From this study we can reasonably infer that this behaviour is inherited.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :