گزارش خطا در معنی کلمه 'inflexible'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: انحناء ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سخت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, prove, seem The rules seemed arbitrary and inflexible. | become | remain ADV. highly, very | completely, totally The seven-year period is not totally inflexible. | rather, relatively, somewhat She's a good teacher, but she can be rather inflexible.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :