گزارش خطا در معنی کلمه 'influential'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مهم

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دارای‌ نفوذ و قدرت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بانفوذ

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پرنفوذ

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قدرتمند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. powerful: He is an influential politician.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, prove | become ADV. deeply, enormously, especially, extraordinarily, extremely, highly, hugely, immensely, particularly, really, very This was a highly influential work. As a writer she was hugely influential. | increasingly | fairly, quite | widely | politically PREP. in The group was influential in setting up the new schools.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :