گزارش خطا در معنی کلمه 'informer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اگاهگر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سخن‌چین‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خبر رسان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جاسوس‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مخبر

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: كاراگاه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. police He later became a police informer. VERB + INFORMER become, turn One of the gang members had turned informer. PHRASES a network of informers

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :