گزارش خطا در معنی کلمه 'inhibit'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 برق و الکترونیک:: مهار

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مانع‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منع‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: از بروز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: باز داشتن‌ و نهی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. seriously, severely, significantly Alcohol significantly inhibits the action of the drug. | completely | slightly VERB + INHIBIT tend to A large service sector and a small manufacturing sector would tend to inhibit growth in the economy. PREP. from The fear of dismissal inhibited employees from raising problems.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :