گزارش خطا در معنی کلمه 'injured'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رنجش‌امیز

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: حاكی‌از رنجش‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: رنجیده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: ازار دیده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: نماینده‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, lie He could have been lying injured on the moors after a fall from his horse. | get ADV. badly, critically, gravely, seriously, severely her badly injured ankle Several people were seriously injured. | slightly a slightly injured arm | fatally

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :