گزارش خطا در معنی کلمه 'inmate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اهل‌ بیت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: زندانی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مقیم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ساكن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اهل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. fellow | former a former inmate of Gloucester jail | young | male, female | camp, prison VERB + INMATE move, transfer The inmates were moved to an undisclosed location. INMATE + VERB escape INMATE + NOUN population PREP. among ~ drug and alcohol misuse among inmates

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :