گزارش خطا در معنی کلمه 'inspect'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رسیدگی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تفتیش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سركشی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بازرسی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بازرسی كردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb examine: We'll inspect all automobile brakes.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. carefully, closely, thoroughly | regularly VERB + INSPECT allow sb to, be entitled to Each party in the case is entitled to inspect the documents held by the other. PREP. for He inspected the water tank carefully for cracks.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :