گزارش خطا در معنی کلمه 'intensity'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كثرت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: شدت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: قوت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (intension) سختی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فزونی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: نیرومندی‌

شبکه مترجمین ایران

7 فلسفه:: شدت

واژگان شبکه مترجمین ایران

8 گردشگری:: تراکم

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. high, low a band of light with high intensity | fierce, great The sun beat down with fierce intensity. He studied the report with great intensity. | emotional | passionate VERB + INTENSITY decrease (in), reduce (in) | grow in, increase (in) Her headaches started to increase in intensity. | vary in PREP. in ~ The pain was growing in intensity.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun brilliance: The intensity of the light was great.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :