گزارش خطا در معنی کلمه 'intensive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پرقوت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مشتاقانه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (د) تشدیدی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: متمركز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: شدید

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. highly, very highly intensive courses for business and professional people | increasingly PHRASES labour intensive Rice production is very labour intensive (= requires a lot of labour).

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. profound: It was an intensive time of her life.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :