گزارش خطا در معنی کلمه 'intercede'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: میانجی‌ گری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: میانجی‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پادر میانی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): intercede (for someone) (with someone or something) to intervene on behalf of someone with someone or a group; to plead someone’s case with someone or a group. • I will intercede for Charlotte with the council. • Tom interceded with Fred for Sharon, who was too shy to speak for herself.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :