گزارش خطا در معنی کلمه 'intermediary'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مداخله‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وساط‌ت‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مداخله‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: وساط‌ت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: میانجی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. financial VERB + INTERMEDIARY act as PREP. through an ~ They were approached indirectly through an intermediary. | via an ~ The product is then sold to the end-user via an intermediary. | ~ between She agreed to act as intermediary between the two tribes.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :