گزارش خطا در معنی کلمه 'intrusive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فضولانه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مزاحم

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فضول‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرزده‌ (اینده‌)

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ناخوانده‌(وارد شونده‌)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, prove, seem | become | find sth ADV. extremely, very | increasingly | rather, somewhat | visually Planning permission was refused on the grounds that the proposed building would be ‘visually intrusive’.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :