گزارش خطا در معنی کلمه 'irresponsible'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عاری‌ از حس‌ مسئولیت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مسامحه کار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نامعتبر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غیر مسئول‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: وظ‌یفه‌نشناس‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem, sound | become | consider sb/sth ADV. extremely, grossly, highly, terribly, very This was highly irresponsible behaviour. | completely, totally, utterly, wholly He's fun, but totally irresponsible. | rather, slightly, somewhat | socially It is socially irresponsible to refuse young people advice on sexual matters.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :