گزارش خطا در معنی کلمه 'isthmus'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: بخشی از دستگاه تولید مثل زنانه که در آن غشاهای درونی و بیرونی اضافه شده است.

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: باریكه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تنگه‌ خالی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: برزخ‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun narrow strip of land between two masses: The isthmus of Panama became vital to transportation.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :