گزارش خطا در معنی کلمه 'jab'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ضربت‌ با چیز تیز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خرد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سك‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ضربت‌ با مشت‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun sudden hit/push ADJ. left, right | hard, painful, sharp | elbow VERB + JAB give sb | feel PREP. ~ in/to Scott gave him a sharp left jab to the ribs. injection ADJ. flu, tetanus, typhoid, etc. VERB + JAB have Did you have a flu jab this year? | give sb

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :