گزارش خطا در معنی کلمه 'jolt'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دست‌ انداز داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تلق‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تكان‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تكان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تكان‌ خوردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. nasty, severe, sharp, sickening, sudden, unpleasant | little, slight VERB + JOLT feel | give My mother's death gave me a severe jolt. | send | receive She received such a jolt that she nearly dropped her cup. PHRASES with a ~ The train started with a jolt. | ~ of The blow sent a jolt of pain through his body. | ~ to His dismissal was a severe jolt to his pride.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb to make suddenly active: The remark jolted my memory,

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :