گزارش خطا در معنی کلمه 'junk'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اشغال‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جگن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خرده ریز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كهنه‌ و كم‌ ارزش‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: جنس‌ اوراق‌ و شكسته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun discarded material: One man's junk is another's treasure. verb discard as useless: You need to junk that old car.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. old sculptures made from old junk and scrap metal QUANT. bit, piece There were bits of junk lying around. JUNK + VERB lie about/around JUNK + NOUN shop | room They cleared out the junk room to make a tiny bedroom. | heap | material He made the boat out of junk materials.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :