گزارش خطا در معنی کلمه 'assassinate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كشتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بقتل‌ رساندن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ترور كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ترور کردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb VERB + ASSASSINATE attempt to, try to | plan to, plot to He was executed in 1887 for plotting to assassinate the tsar. PHRASES an attempt/a plot to assassinate sb

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb kill: They will assassinate the leader.

Simple Definitions

3 general:: verb to murder a prominent person for political reasons: They tried to assassinate the governor.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :