گزارش خطا در معنی کلمه 'justifiable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قابل‌ توجیه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: توجیه‌ پذیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | consider sth, think sth We consider this action justifiable. ADV. entirely | commercially, economically | ethically, morally PREP. ~ on the grounds of/that The cutbacks are justifiable on the grounds of cost. | ~ on … grounds The rule is justifiable on safety grounds.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :