گزارش خطا در معنی کلمه 'keel'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: استخوان جناق

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: وارونه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: صفحات‌ اهن‌ ته‌ كشتی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تیر ته‌ كشتی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: حمال‌ كشتی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idiom beginning with KEEL, Also see ON AN EVEN KEEL.

American Heritage Idioms

2 general:: noun structural member of the ship: The keel needed to be scraped and cleaned. verb collapsed: The old lady keeled over when struck.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :