گزارش خطا در معنی کلمه 'assign'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مامور کردن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مقرر داشتن

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: واگذار کردن

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مقرر داشتن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ارجاع‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مقعر کردن

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: واگذار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: تعیین‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: تخصیص دادن

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: گماردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: assign sb to sth [ often passive ] to choose someone to do a particular job • Which police officer has been assigned to this case?

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: verb designate: We will assign you a room.

Simple Definitions

3 general:: Phrase(s): assign someone or something to someone or something to designate someone or something as belonging to someone or something else. • They assigned the new car to Roger. • They assigned the new worker to the mail room.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :