گزارش خطا در معنی کلمه 'assignment'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گمارش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گمارش

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: انتساب

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: گماشت

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تكلیف‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: انتقال‌ قانونی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تخصیص‌ اسناد

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: واگذاری‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: حواله‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: تکلیف

شبکه مترجمین ایران

11 قرارداد و اسناد تجاری:: واگذاری

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun task ADJ. special | important | dangerous, difficult, tough | business, work | modelling, photographic VERB + ASSIGNMENT accept, take on Why did you take on this assignment if you're so busy? | carry out | refuse If you refuse this assignment you risk losing your job. | complete, finish | give sb PREP. on ~ The photographer is on assignment in China at the moment. piece of school/college work ADJ. practical, reading, written VERB + ASSIGNMENT give, hand out, set The teacher set an assignment on pollution. | do | complete, finish | hand in The students handed in their assignments. PREP. ~ on an assignment on Roman history

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :