گزارش خطا در معنی کلمه 'assist'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شركت‌ جستن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دستگیری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: حضور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: همدستی‌ و یاری‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اعانه دادن

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: یاری کردن

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: استعانت دادن

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: مساعدت کردن

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: اعانه کردن

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: معاونت کردن

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: كمك‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: مساعدت‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. greatly, materially We have been greatly assisted by individuals and organizations. | actively VERB + ASSIST be designed to measures designed to assist people with disabilities PREP. in He had to assist her in opening the gates. | with She offered to assist with the marketing of the product.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb help: She will assist her mother.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :