گزارش خطا در معنی کلمه 'kingdom'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پادشاهی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كشور

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: قلمروپادشاهی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. independent VERB + KINGDOM rule PREP. in a/the ~ It was one of the richest towns in the kingdom. | throughout a/the ~ changes that were taking place throughout the kingdom | ~ of He ruled the ancient kingdom of Kaffa.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun empire: The Kingdom of France is gone.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :