گزارش خطا در معنی کلمه 'knitting'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بافندگی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بافندگی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كشبافی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. hand, machine | plain, purl QUANT. piece Sew the two pieces of knitting together | row I had to undo several rows of knitting. VERB + KNITTING do She sat doing her knitting while she watched television. | undo KNITTING + NOUN machine, needle | wool, yarn | pattern

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :