گزارش خطا در معنی کلمه 'assume'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گرفتن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پنداشتن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فرض‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پنداشتن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بخود گرفتن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بخود بستن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تظ‌اهر كردن‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: فرض کردن

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: وانمود كردن‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: بر عهده داشتن

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: گمان کردن

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: بخود بستن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb guess: I assume you can come. verb took upon: He assumed the responsibility.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. automatically, naturally I automatically assumed that you knew about this. | reasonably, safely I think we can safely assume that this situation will continue. VERB + ASSUME can, might | tend to | be fair to, be reasonable to, be safe to It is reasonable to assume that the economy will continue to improve. | be a mistake to, be wrong to | be easy to It's all too easy to assume that people know what they are doing. PHRASES let us assume Let us assume for a moment that the plan succeeds.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :