گزارش خطا در معنی کلمه 'lag'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تاخیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پس‌ افت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لنگی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عقب‌ ماندگی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: واماندگی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: كندی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: عقب‌ ماندن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. badly, seriously | behind She did well in her first year at school but then started to lag behind. PREP. behind Britain still lags badly behind the rest of Europe on this. PHRASES lag far/way/well behind (sb/sth) The Tories are still lagging way behind in the opinion polls.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun interval: There's a lag between need and money. verb trail: Income will lag behind costs.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :