گزارش خطا در معنی کلمه 'astonishment'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بیهوشی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: حیرانی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سرگشتگی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: شگفتی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: حیرت‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سرگشتگی

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great | absolute, utter | mild an air of mild astonishment | blank a look of blank astonishment VERB + ASTONISHMENT express | hide She could not hide her astonishment. PREP. in ~ She gazed at him in astonishment. | to sb's ~ Then, to my great astonishment, he started to cry. | with ~ Everyone gasped with astonishment. | ~ at He expressed astonishment at the results. PHRASES a cry/gasp/look of astonishment

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :