گزارش خطا در معنی کلمه 'landing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 هوافضا:: فرود

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بارانداز

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بزمین‌ نشستن‌ هواپیما

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فرودگاه‌ هواپیما

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ورود بخشكی‌

شبکه مترجمین ایران

6 ورزش و تربیت بدنی:: به ساحل آوردن

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general::   noun of an aircraft ADJ. abrupt, bumpy | crash, emergency, forced | gentle, safe, smooth, soft VERB + LANDING make The pilot had to make an emergency landing in a field. LANDING + NOUN strip top of a staircase ADJ. first-floor, second-floor, etc. PREP. off the ~ The room opens off the landing. | on the ~ There's a phone on the landing outside your room.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :