گزارش خطا در معنی کلمه 'lapel'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: برگردان‌ یقه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: برگردان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. narrow, wide a coat with wide lapels VERB + LAPEL be pinned to A silver brooch was pinned to her lapel. LAPEL + NOUN badge, pin PREP. in the/your ~ He was wearing a carnation in his lapel. | on the/your ~ a jacket with a badge on the lapel PHRASES grab sb by the lapels He grabbed her by the lapels and shook her violently.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :