گزارش خطا در معنی کلمه 'lavish'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اسراف‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ولخرجی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وفور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ولخرجی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فراوانی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: lavish sth on sb/sth to give someone a lot, or too much, of something such as money, presents or attention • She lavishes money on her grandchildren. • The committee lavished praise on the project.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: adj. extravagant: They prepared a lavish dinner for their friend. verb give or bestow in abundance: The owner lavished great attention on his customer.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :