گزارش خطا در معنی کلمه 'lemon'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لیمو

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رنگ‌ لیمویی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لیموترش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. fresh QUANT. slice, wedge Garnish the fish with wedges of lemon. VERB + LEMON squeeze Squeeze a quarter of a lemon over the fish. | slice | garnish sth with LEMON + NOUN tree | pip | peel, rind, zest | juiceFRUIT

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun clunker: His new car is a lemon.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :