گزارش خطا در معنی کلمه 'liquidation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: انحلال، تصفیه

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: واریز حساب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نابودی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: انحلال

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تصفیه شرکت

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: از بین‌ رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تسویه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. compulsory, voluntary VERB + LIQUIDATION be forced into, be placed in, be put into, go into The firm may be forced into liquidation. PREP. in ~ a company in liquidation

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :