گزارش خطا در معنی کلمه 'load'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مسئولیت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گرده‌بینه

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مسلح کردن

واژگان شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بارالكتریكی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: كوله‌ بار

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بار

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: عمل‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بار / بارگیری (بسته به متن)

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: فشار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. heavy, light He has a heavy teaching load this year. | full The plane took off with a full load. VERB + LOAD bear, carry | lighten, share, spread We're trying to spread the load by employing more staff. | drop, dump, shed A lorry has shed its load of wood on the motorway. PREP. under its, etc. ~ The tables creaked under their heavy load.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun burden: She was carrying a heavy load. noun cargo: The truck had a load of coal. verb pack: We will load the car today.

Simple Definitions

3 general:: In addition to the idioms beginning with LOAD, Also see BRICKS SHY OF A LOAD; CARBO LOAD; GET A LOAD OF; TAKE THE LOAD OFF.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :