گزارش خطا در معنی کلمه 'loaded'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پولدار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بارشده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (زع‌- امر) مست‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دارای‌ پول‌ زیاد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. carrying a load VERBS be ADV. heavily a convoy of heavily loaded lorries | fully a fully loaded truck | lightly PREP. with The lorry was loaded with crates of beer. biased VERBS be, seem ADV. heavily | rather, slightly | emotionally, ideologically, politically Try to avoid politically loaded terms like ‘nation’. PREP. against The odds were slightly loaded against us. | in favour of The legislation is heavily loaded in favour of employers.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :