گزارش خطا در معنی کلمه 'lock on'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: باعلائم‌ مخابراتی‌ و رادار چیزی‌ را تعقیب‌ كردن‌ (مثل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): lock on(to someone or something) to fasten or grab onto someone or something. (See also lock in on someone or something.) • She locked onto the child and wouldn’t leave his side for an instant. • I saw the thing I wanted and locked on.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :