گزارش خطا در معنی کلمه 'lot'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمران:: قطعه

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمران:: قطعه

واژگان شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بخش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چندین‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بهره‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: قواره‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: قرعه کشی

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: سهم‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بسی‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: تكه‌

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: بسیار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see A LOT; CARRY (A LOT OF) WEIGHT; CAST ONE'S LOT WITH; FAT CHANCE (LOT); HAVE (A LOT) GOING FOR ONE; HAVE A LOT ON ONE'S PLATE; LEAVE A LOT TO BE DESIRED; QUITE A BIT (LOT); THINK A LOT OF.

American Heritage Idioms

2 general:: noun plenty: We have had a lot of trouble. noun fate: That is his lot in life.

Simple Definitions

3 general::   noun whole amount ADJ. whole She bought the whole lot. large amount ADJ. awful I've got an awful lot of work to do before I go on holiday. PHRASES a hell of a lot a hell of a lot of money empty ground ADJ. empty, vacant He parked his caravan on a vacant lot.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
لطفا صبر کنید
کد امنیتی بالا را وارد کنید :