گزارش خطا در معنی کلمه 'lotion'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شویه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: محلول‌ ط‌بی‌ مخصوص‌ شستشویا ضد عفونی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شستشو

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. soothing | body, eye, face, foot, hand, skin | moisturizing, setting, sun/suntan | calamine VERB + LOTION apply, dab on, rub in She dabbed calamine lotion on her mosquito bites.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :