گزارش خطا در معنی کلمه 'luncheon'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ناهار کاری

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غذای‌ مفصل‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ناهار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. buffet | annual | anniversary, charity, literary VERB + LUNCHEON have | attend | served (= it is ready now) | give The anniversary was marked by a luncheon given in the town hall. LUNCHEON + NOUN room, table | menu | party | engagement PREP. at ~ They met at a literary luncheon. | during ~, for ~, over ~

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun afternoon party: We had our luncheon at the hotel.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :