گزارش خطا در معنی کلمه 'magnet'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مغناط‌یس‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جذب‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اهن‌ ربا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. powerful, strong | weak | bar | fridge VERB + MAGNET act as/like The scent of flowers acts as a magnet to bees. MAGNET + VERB attract sth PREP. ~ for The place is a magnet for tourists.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun attracts iron: A magnet held it to the stove. noun attraction: Hawaii is a magnet for vacationers.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :