گزارش خطا در معنی کلمه 'maid'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دوشیزه‌ یا زن‌ جوان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پیشخدمت‌ مونث‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دختر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun female servant: The maid had cleaned the hotel room. noun unmarried girl: The young maid was very pretty.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. dairy, kennel, kitchen, laundry, parlour, scullery | lady's, personal | daily They had a daily maid, but no live-in servants.JOB

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :