گزارش خطا در معنی کلمه 'malaria'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مالاریا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نوبه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. acute, severe VERB + MALARIA have, suffer from | catch, contract | carry, transmit Malaria is transmitted by mosquitoes. | treat | eradicate MALARIA + NOUN sufferer, victim | parasite | vaccine | control, eradicationILLNESS

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :