گزارش خطا در معنی کلمه 'manageable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رام‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قابل‌ اداره‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كنترل‌ پذیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. easily The journey is easily manageable in half an hour. | quite | just (about) The job is just about manageable in the time. | relatively

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :