گزارش خطا در معنی کلمه 'marathon'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مسابقه‌ دوصحرایی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مسابقه‌ دو ماراتون‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun long race ADJ. half, full VERB + MARATHON prepare for, train for | compete in, run, take part in | complete, finish | win MARATHON + NOUN champion, runner | racing, running He says that he keeps fit by marathon running. long activity ADJ. 12-hour, 700-mile, etc. | car, cycling, etc. MARATHON + NOUN journey, walk | effort | match, race a marathon five-set tennis match

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :