گزارش خطا در معنی کلمه 'marshal'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كلانتر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مارشال‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: به‌ ترتیب‌ نشان‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ارتشبد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سردسته‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   nounRANK

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun peace officer: He was arrested by the marshal. verb deploy, gather: You must marshal all of your assets.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :